عناصر اصلی گرافيک

گرافيک برای انتقال پيام و تأثير بر مخاطب از عناصر گوناگونی چون تصوير ، نوشتار، رنگ، حرکت و… کمک می گيرد. اما از اين ميان تصویر و نوشتار مهمترين نقش را بر عهده دارند و عناصر اصلی گرافيک را تشکيل می دهند.با وجود آنکه هر يک از اين عناصر، حوزه بيانی ويژه خود را دارند اما می توانند مکمل هم باشند و به يک ارتباط گرافيکی،شکلی آسان تر، قدرتمندتر، و تأثيرگذارتر ببخشند. اين امر باعث شده از ديرباز شاهد تلفيق تصویر و نوشتار به عنوان يک روش بيانی در ارتباطات باشيم.در کنار اين موضوع بايد توجه داشت، بکارگيری اين دو عنصر در آثار گرافيک هميشه شکلی برابر و هم وزن نداشته است. با نگاهی به آثار موفق و ماندگار تاريخ گرافيک  از دير باز تاکنون  شاهد حضور مسلط و برتر يکی از اين دو عنصر  تصوير
و نوشتار  هستيم.در طراحی گرافيک می توان به فراخور موضوع ، مخاطب، نوع سفارش، روش طراح، و جريان حاکم بر گرافيک، به يکی از اين دو عنصر برتری داد و آن را به عنصر مسلط اثر گرافيکی تبديل کرد.به بيان ديگر با مبنا قرار دادن و اهميت دادن به يک عنصر از اهميت ديگری کاست. البته تصميم در اين مورد نيازمند شناخت تصویر و نوشتار و تسلط در طراحی هر يک از آنهاست که در ادامه به آن خواهيم پرداخت.

نوشتار
نوشتار، انسان را از وظيفه دشوار بخاطر سپردن رها می سازد و اطلاعات را ماندگار می سازد. خصوصيات ديگر، بيان متمرکز، صريح و ارائه فشرده اطلاعات گفتاری در نوشتار است.  آنچه تاکنون گفته شد ويژگی کاربردی نوشتار را در بر می گيرد. اما نوشتار علاوه بر خوانده شدن، ديده نيز می شود و می تواند در حکم يک عنصر بصری ظاهر شود.اين جنبهٔ بصری و ديداری، راهگشای بروز ويژگی ديگری در نوشتار به نام زیباشناسی است که بارزترين شکل آن به نام خوشنويسی در تمد نهای گوناگون پديدار گرديده است. جنبه بصری نوشتار، علاوه بر ساختار زيبا شناسان های که به خود میگيرد میتواند عاملی برای گسترش مرزهای درک نوشتار باشد که در حوزه حروف نگاری پديد می آيد.

عناصر اصلی گرافيک
عناصر اصلی گرافيک

مجموع اين ويژگی ها، نوشتار را به عنصری مهم در عرصه گرافيک بدل کرده است که می تواند علاوه بر وظيفه اصلی خود يعنی خوانده شدن، نقش تصوير را نيز به عهده بگيرد و در قالب عنصری جامع در گرافيک مطرح می شود.در کنار امکانات ويژ های که نوشتار از آن برخوردار است، بايد توجه داشت، اساساً مرزهای درک نوشتار بسيار محدودتر از تصوير است و به منطقه جغرافيايی خاصی که به آن زبان گفتگو میکنند محدود میشود.از طرف ديگر تنها افراد باسواد می توانند متن های نوشتاری را بخوانند و اين مشخصات می تواند محدوديت هايی در بيان بدون مرز گرافيک ايجاد کند.

تصوير
تصوير، بازنمايی پديده های عينی و ذهنی در قالبی ديداری است که می تواند به صورت حقيقی (مثل عکس)، مجازی (مثل انيميشن)، ثابت (مثل نقاشی و گرافيک) و متحرک (مثل فيلم) تجسم پيدا کند.مخاطبان مورد استفاده قرار گرفته است. تقريباً همهٔ کسانی که از قوهٔ بينايی برخوردارند می توانند بيان کلی تصاوير را درک کنند. تصاوير می توانند مفاهيمی که واژه ها گويايی لازم در بيان آنها را ندارند، به ديگران منتقل سازند. علاوه بر اين، تصوير توانايی آن را دارد که مفاهيم متن و نوشتار را گسترش داده و ظرافت هايی که نوشتار قادر به بيان آن نيست را آشکار کند. درک سريع، آسان و همگانی تصوير موجب شده، تصوير مهمترين عامل ارتباطی جهان معاصر (عصر ارتباطات) به شمار آيد. در نگاهی کلی، تصاوير در سه گونه واقع نما , انتزاعی و نمادین ظاهر می شوند و هر يک از اين گونه ها، دايرهٔ معنايی ويژه ای را در بر می گيرند. تصاوير واقع نما، بيانی محدودتر، تصاوير انتزاعی بيانی گسترده تر و تصاوير نمادين بيانی عميق تر دارند. شناخت اين ويژگی در تصاوير عامل مهمی در شکل دهی به يک بيان گرافيکی است.

عناصر اصلی گرافيک
عناصر اصلی گرافيک

تصوير شکل و صورت تجسم يافتهٔ اشيا، افکار و مفاهيم است. تصوير از آغاز وسيلهٔ انتقال مفاهيم به مخاطب شکلی ساده و تأثير گذار بوده است. انسان، ازهزاران سال پيش می دانسته است که می تواند به کمک تصوير، بسياری از مفاهيم را به ديگران انتقال دهد. مفاهيمی که يا واژه هايی برای آن ها وجود نداشته، و يا به قدر کافی گويا نبوده است. همان طور که قبلاً اشاره شد، قديمی ترين خط ها، تصويرهايی بوده اند که انسان ها برای انتقال پيام و بيان مقاصد و اهداف ياخط عواطف و احساسات خود، بر ديوارهٔ غارها، تنهٔ درختان، يا بر سنگ ها می نگاشته اند و به طور مثال می توان به خط هيروگليف يا اشاره کرد.
اگر چه در طول تاريخ تصوير به خط تبديل شد، اما هيچ گاه محو نگرديد و هم چنان با طی کردن راهی دشوار باقی ماند و به يکی از عناصر اصلی گرافيک تبديل شد. اما در مجموع می توان گفت: وظيفهٔ تصوير، بيان آن چيزی است که عنصر نوشتار از بيان آن قاصر است.